معنی résister
résister
مقاومت کردن، مقاومت کن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با résister
résulter
résulter
نَتیجِه دادَن، نَتیجِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
assister
assister
حُضور داشتَن، بَرایِ کُمَک کَردَن، کُمَک کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
insister
insister
اِصرار کَردَن، اِصرار کُنید، زیاد اِصرار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
resistir
resistir
مُقاوِمَت کَردَن، مُقاوِمَت کُن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
resistir
resistir
مُقاوِمَت کَردَن، مُقاوِمَت کُن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
resistere
resistere
مُقاوِمَت کَردَن، مُقاوِمَت کُن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
hésiter
hésiter
تَردِید کَردَن، تَردِید کُنید، تَزَلزُل کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
réciter
réciter
اَز بَر خوٰاندَن، تِلاوَت کُن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
réviser
réviser
بازبینی کَردَن، تَجدید نَظَر کُنید، بازنِگَری کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی