معنی reposé
reposé
آرام، استراحت کرد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با reposé
repos
repos
اِستِراحَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
report
report
تَأخیر، بِه تَعویق اَنداختَن، تَعویق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
opposé
opposé
مُخالِف، مُقابِل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
exposé
exposé
آشِکار، دَر مَعرِض
دیکشنری فرانسوی به فارسی
riposo
riposo
اِستِراحَت
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Depose
Depose
عَزل کَردَن، خَلعِ یَد
دیکشنری انگلیسی به فارسی
rosé
rosé
صورَتی
دیکشنری فرانسوی به فارسی