معنی relier
relier
ربط کردن، مربوط می شود
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با relier
renier
renier
اِنکار کَردَن، اِنکار کُنَد، پَشیمان شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relire
relire
تَصحِیح کَردَن، بازخوٰانی، دُوبارِه خوٰاندَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
releer
releer
دُوبارِه خوٰاندَن، بازخوٰانی کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
reler
reler
دُوبارِه خوٰاندَن، بازخوٰانی
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Helfer
Helfer
کُمَک کُنَندِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
geôlier
geôlier
زِندانبانی، دَروازِه بان، زِندانی بان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
remuer
remuer
هَم زَدَن، هَم بِزَنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
relayer
relayer
واسِطِه بودَن، رِلِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
retirer
retirer
بازپَس کِشیدَن، بَرداشتَن، پَس گِرفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی