معنی regarder
regarder
تماشا کردن، نگاه کن، چشم دوختن، نگاه کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با regarder
retarder
retarder
تَعویق اَنداختَن، بِه تَأخیر اَنداختَن، عَقَب اُفتادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
regagner
regagner
دُوبارِه بِه دَست آوَردَن، دُوبارِه بِدَست آوَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
garder
garder
نِگَه داشتَن، نِگَه دارید، نِگَهبانی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
regard
regard
زُل زَدَن، نِگَاه
دیکشنری فرانسوی به فارسی