معنی rayonner
rayonner
پرتوافکندن، تابش می کند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با rayonner
rationner
rationner
تَقسیم کَردَن، جیرِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
raisonner
raisonner
دَلیل آوَردَن، دَلیل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
raconter
raconter
تَعرِیف کَردَن، بِگو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
braconner
braconner
شِکار غِیرِ قانونی کَردَن، شِکار غِیرِقانونی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
façonner
façonner
شَکل دادَن، شِکل
دیکشنری فرانسوی به فارسی