معنی ratisser
ratisser
جمع آوری کردن، چنگک زدن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با ratisser
graisser
graisser
چَرب کَردَن، گریس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ravisseur
ravisseur
رُبایَندِه، آدَم رُبایی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ratifier
ratifier
تَصوِیب کَردَن، تَصوِیب کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ramasser
ramasser
گِرِفتَن، بَرداشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rabaisser
rabaisser
کوچَک کَردَن، تَحقِیر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tapisser
tapisser
پوشاندَن، روکِش، فَرش کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
laisser
laisser
اِجازِه دادَن، تَرک کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tisser
tisser
بافیدَن، بافتَن، پارچِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی