معنی rationner
rationner
تقسیم کردن، جیره
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با rationner
rationnel
rationnel
مَنطِقی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
raisonner
raisonner
دَلیل آوَردَن، دَلیل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
stationner
stationner
ایستگاه کَردَن، پارک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cautionner
cautionner
وَثیقِه گُذاشتَن، تَایید کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rationeel
rationeel
مَنطِقی
دیکشنری هلندی به فارسی
rayonner
rayonner
پَرتَواَفکَندَن، تابِش می کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی