معنی rapporter
rapporter
گزارش دادن، گزارش دهید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با rapporter
apporter
apporter
آوَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
supporter
supporter
تَحَمُّل کَردَن، پُشتیبانی می کُنَد، حامی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Supporter
Supporter
حامی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
supporter
supporter
حامی
دیکشنری هلندی به فارسی
rapporteren
rapporteren
گُزارِش دادَن، گُزارِش دَهید
دیکشنری هلندی به فارسی
reporter
reporter
تَعویق اَنداختَن، بِه تَعویق اَنداختَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rapporté
rapporté
گُزارِش شُدِه، گُزارِش شُدِه اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی