معنی raisonner
raisonner
دلیل آوردن، دلیل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با raisonner
rationner
rationner
تَقسیم کَردَن، جیرِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
saisonnier
saisonnier
فَصلی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rayonner
rayonner
پَرتَواَفکَندَن، تابِش می کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی