معنی raideur
raideur
چوبین بودن، سفتی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با raideur
laideur
laideur
زِشتی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
grandeur
grandeur
بُزُرگی، عَظَمَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
froideur
froideur
سَردمِزاجی، سَردی، سَرما، یَخ بَندی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ranceur
ranceur
فَساد، فاسِد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
radieux
radieux
خُوشحال، تابناک، دِرَخشان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rondeur
rondeur
گِردی، گِرد بودَن، چاقی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
plaideur
plaideur
طَرَفِ دَعوی، طَرَف دَعوا، مُدَّعی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rôdeur
rôdeur
پَرسَه زَن، پَرَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ardeur
ardeur
شور و اِشتیاق، شور و شُوق
دیکشنری فرانسوی به فارسی