معنی radiation
radiation
تابش، تشعشع، حذف از شغل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با radiation
Radiation
Radiation
تابِش، تَشَعشُع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Gradation
Gradation
دَرَجِه بَندی
دیکشنری آلمانی به فارسی
gradation
gradation
دَرَجِه بَندی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Variation
Variation
تَغییر، تَنَوُّع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
irradiation
irradiation
تَشَعشُع، تابِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
radiación
radiación
تابِش، تَشَعشُع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Satiation
Satiation
اِشباع، سیری
دیکشنری انگلیسی به فارسی
médiation
médiation
واسِطِه گَری، میانجیگَری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
variation
variation
تَغییر، تَنَوُّع
دیکشنری فرانسوی به فارسی