معنی purifier
purifier
پاک کردن، تطهیر کردن، پاکسازی کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با purifier
Purified
Purified
تَصفِیَه شُدِه، تَطهیر شُدِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
purificar
purificar
پاک کَردَن، تَطهیر کَردَن، پاکسازی کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
vérifier
vérifier
بَررَسی کَردَن، بَررَسی کُنید، تَأیید کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pétrifier
pétrifier
سَنگ سار کَردَن، مُتِحَجِّر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
purificar
purificar
پاکسازی کَردَن، خالِص کَردَن، پاک کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
perifeer
perifeer
بِه طُورِ جانِبی، مُحیطی
دیکشنری هلندی به فارسی
purifié
purifié
تَصفِیَه شُدِه، خالِص شُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
unifier
unifier
یِکپارچِه کَردَن، مُتَّحِد کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی