معنی proposer
proposer
پیشنهاد دادن، برای پیشنهاد دادن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با proposer
proponer
proponer
پیشنَهاد دادَن، پیشنَهاد کُنَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
propulser
propulser
بِه جِلو بُردَن، راندِه، موشَک زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
promover
promover
تَرویج کَردَن، تَرویج کُنَند
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
propager
propager
تَکثِیر کَردَن، اِنتِشار دَهید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
proposta
proposta
پیشنَهاد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
proporre
proporre
پیشنَهاد دادَن، پیشنَهاد کُنَد
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
promover
promover
تَرویج کَردَن، تَرویج کُنَند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
Propose
Propose
پیشنَهاد دادَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
propor
propor
پیشنَهاد دادَن، پیشنَهاد کُنَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی