معنی prévoir
prévoir
پیش بینی کردن، انتظار داشتن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با prévoir
prévenir
prévenir
جِلوگیری کَردَن، جِلوگیری کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
prévaloir
prévaloir
غَلَبِه پِیدا کَردَن، غالِب شَوَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
pouvoir
pouvoir
تَوانِستَن، قُدرَت، قُدرَت داشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی