معنی présumer
présumer
گمان کردن، فرض
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با présumer
résumer
résumer
خُلاصِه کَردَن، بَرایِ خُلاصِه کَردَن، مُختَصَر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
presumir
presumir
اِفتِخار کَردَن، خودنَمایی کَردَن، گُمان کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
présider
présider
رَئیس بودَن، ریاسَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
préjuger
préjuger
تَعَصُّب داشتَن، پیش داوَری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
presumere
presumere
گُمان کَردَن، فَرض کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
presumir
presumir
گُمان کَردَن، فَرض
دیکشنری پرتغالی به فارسی
présumé
présumé
اِدِّعا شُدِه، فَرض شُدِه اَست
دیکشنری فرانسوی به فارسی