معنی présence
présence
حضور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با présence
prudence
prudence
دِقَّت، اِحتیاط، عَقلانیَّت، مُراقِبَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
presente
presente
حال، حاضِر
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
présidence
présidence
رَئیس نِشینی، ریاسَت جُمهوری
دیکشنری فرانسوی به فارسی
présenter
présenter
اِرائِه دادَن، بَرایِ اِرائِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Presence
Presence
حُضور
دیکشنری انگلیسی به فارسی
presente
presente
حال، حاضِر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
presente
presente
حاضِر، هَدیه، حال
دیکشنری پرتغالی به فارسی
présent
présent
حاضِر، اینجا، حال
دیکشنری فرانسوی به فارسی