معنی pratiquer
pratiquer
تمرین کردن، تمرین کنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با pratiquer
pratique
pratique
دَست ساز، عَمَلی، مُناسِب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
critiquer
critiquer
اِنتِقاد کَردَن، اِنتِقاد کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
éradiquer
éradiquer
اَز بِین بُردَن، ریشِه کُن کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
paniquer
paniquer
وَحشَت زَدِه کَردَن، وَحشَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی