معنی pratique
pratique
دست ساز، عملی، مناسب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با pratique
pratiquer
pratiquer
تَمرین کَردَن، تَمرین کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
statique
statique
ایستا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
drastique
drastique
شَدید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
opératique
opératique
اُپِرایی، اُپِرا
دیکشنری فرانسوی به فارسی
tragique
tragique
تِرَاژِیک، غَم اَنگیز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
critique
critique
اِنتِقاد، اِنتِقادی، بُحرانی، قِضاوَتگَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
erratique
erratique
بی ثُبات، نامُنَظَّم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
plastique
plastique
پِلاستیکی، پِلاستیک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
poétique
poétique
شاعِری، شاعِرانِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی