معنی parfum
parfum
بو، رایحه، عطر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با parfum
parfumé
parfumé
بِه طُورِ خُوشبو، مُعَطَّر، خُوشبو دار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
parfüm
parfüm
عِطر
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
barfuß
barfuß
بِرِهنِه پا، پابِرِهنِه
دیکشنری آلمانی به فارسی
parfumer
parfumer
عِطر زَدَن، عِطر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
harum
harum
خُوشبو دار، مُعَطَّر، عِطری
دیکشنری اندونزیایی به فارسی