معنی paralyser
paralyser
متحیّر کردن، فلج کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با paralyser
paralisar
paralisar
مُتَحَیِّر کَردَن، فَلَج کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
analyser
analyser
تَحلیل کَردَن، تَجزِیَه و تَحلیل کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
paralysé
paralysé
فَلَج کُنَندِه، فَلَج شُدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی