معنی orateur
orateur
سخنور، بلندگو
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با orateur
frayeur
frayeur
تَرسویی، تَرس، وَحشَت زا بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
formateur
formateur
مُرَبّی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
donateur
donateur
اِهداکُنَندِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
opérateur
opérateur
اُپِراتُور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
créateur
créateur
خالِق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
orageux
orageux
تُندباد، طوفانی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
donateur
donateur
اِهداکُنَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
orator
orator
سُخَنوَر، خَطیب
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
rater
rater
کوتاه کَردَن، خانُم
دیکشنری فرانسوی به فارسی