معنی œuvrer
œuvrer
زحمت دادن، کار کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با œuvrer
livrer
livrer
تَحویل دادَن، تَحویل دَهید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sevrer
sevrer
اَز شیر دور کَردَن، اَز شیر گِرِفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
querer
querer
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
ouvrir
ouvrir
باز کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
querer
querer
اِرادِه داشتَن، خوٰاستَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
jurer
jurer
قَسَم خُوردَن، قَسَم بُخُور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
durer
durer
آخَرین بودَن، آخَرین
دیکشنری فرانسوی به فارسی