معنی objectif
objectif
مبتنی بر واقعیّت، هدف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با objectif
objektif
objektif
مُبتَنی بَر واقِعیَّت، هَدَف
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
objektif
objektif
مُبتَنی بَر واقِعیَّت، لِنز
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی
objectief
objectief
مُبتَنی بَر واقِعیَّت، بِه طُورِ عَینی
دیکشنری هلندی به فارسی
subjectif
subjectif
مَوضوعی، ذِهنی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
objection
objection
اِعتِراض
دیکشنری فرانسوی به فارسی
objecter
objecter
اِعتِراض کَردَن، شی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
objektiv
objektiv
بِه طُورِ عَینی، لِنز، مُبتَنی بَر واقِعیَّت
دیکشنری آلمانی به فارسی