معنی normalement
normalement
معمولاً، به طور معمول
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با normalement
anormalement
anormalement
بِه طُورِ غِیرعادّی، غَیرِ عادی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
normalmente
normalmente
معمولاً، بِه طُورِ مَعمول
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
normalmente
normalmente
معمولاً، بِه طُورِ مَعمول
دیکشنری پرتغالی به فارسی
normalmente
normalmente
معمولاً، بِه طُورِ مَعمول
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
moralement
moralement
بِه طُورِ اَخلاقی، اَز نَظَرِ اَخلاقی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
oralement
oralement
شَفاهی، بِه صورَتِ شَفاهی
دیکشنری فرانسوی به فارسی