معنی narrer
narrer
شرح دادن، روایت کند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با narrer
narrar
narrar
شَرح دادَن، رِوایَت کُنَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
barrer
barrer
جاروب کَردَن، جارو کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
narrar
narrar
شَرح دادَن، رِوایَت کُنَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
varrer
varrer
جاروب کَردَن، جارو کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
garder
garder
نِگَه داشتَن، نِگَه دارید، نِگَهبانی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
amarrer
amarrer
پارک کَردَن، لَنگَر اَنداختَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ancrer
ancrer
لَنگَر اَنداختَن، لَنگَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
karier
karier
حِرفِه
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
serrer
serrer
سِفت کَردَن، فِشار دادَن، فِشُردَن، مُحکَم گِرِفتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی