معنی nageur
nageur
شناگر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با nageur
nager
nager
شِنا کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
saveur
saveur
خُوشمَزِگی، طَعم و مَزِّه، طَعم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
majeur
majeur
اَصلی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nuageux
nuageux
اَبری بودَن، اَبری، اَبری کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
vapeur
vapeur
بُخار
دیکشنری فرانسوی به فارسی
valeur
valeur
اَرزِشمَندی، اَرزِش
دیکشنری فرانسوی به فارسی
faveur
faveur
مَحَبَّت، بِه نَفع
دیکشنری فرانسوی به فارسی
nageln
nageln
میخ زَدَن، ناخُن
دیکشنری آلمانی به فارسی
natuur
natuur
طَبیعَت
دیکشنری هلندی به فارسی