معنی mettre
mettre
پوشیدن، قرار دادن، گذاشتن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با mettre
omettre
omettre
حَذف کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
émettre
émettre
پَخش کَردَن، مُنتَشِر می کُنَند، مُنتَشِر کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mestre
mestre
اُستاد، مُعَلِّم
دیکشنری پرتغالی به فارسی
mettere
mettere
گُذاشتَن، قَرار دادَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
admettre
admettre
پَذیرُفتَن، اِعتِراف
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Retire
Retire
بازنِشَستِه شُدَن، بازنِشَستِه شَوید
دیکشنری انگلیسی به فارسی
battre
battre
ضَربِه زَدَن، ضَرب و شَتم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Settle
Settle
حَل کَردَن، حَلّ و فَصل شُدَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
maître
maître
اُستاد
دیکشنری فرانسوی به فارسی