معنی manger
manger
خوردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با manger
manier
manier
اِستِفادِه کَردَن اَز، دَستِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
danger
danger
خَطَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Danger
Danger
خَطَر
دیکشنری انگلیسی به فارسی
manter
manter
نِگَه داشتَن، بَرایِ نِگَهداری، نِگَهداری کَردَن، حِفظ کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
ranger
ranger
خَش خَش کَردَن، مُحیط بان
دیکشنری پرتغالی به فارسی
zanger
zanger
خوانَندِه
دیکشنری هلندی به فارسی
manager
manager
مُدیر
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
manier
manier
طَرزِ، راه
دیکشنری هلندی به فارسی
manager
manager
مُدیر
دیکشنری هلندی به فارسی