معنی juxtaposition
juxtaposition
مجاورت، کنار هم قرار دادن، مقابله
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با juxtaposition
Juxtaposition
Juxtaposition
مُجاوِرَت، کِنارِ هَم قَرار گِرِفتَن، مُقابَلِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
juxtapositie
juxtapositie
مُقابَلِه، کِنارِ هَم قَرار دادَن
دیکشنری هلندی به فارسی