معنی joueur
joueur
بازیکن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با joueur
jouer
jouer
سَرگَرم کَردَن، بازی کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
rougeur
rougeur
قِرمِزی، سُرخی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
roseur
roseur
صورَتی، صورَتی تَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
joyeux
joyeux
خوشدِل، خُوشحال، شاد، شوخ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
boueux
boueux
گِل آلود
دیکشنری فرانسوی به فارسی
boxeur
boxeur
بوکسُور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
douteur
douteur
شَکّاک، مَشکوک
دیکشنری فرانسوی به فارسی
douleur
douleur
آسیب رِسانی، دَرد، دَردناکی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
douceur
douceur
تَسلِیم پَذیری، آب نَبات، شیرینی، لِطافَت، مُلایِمَت، نَرمی
دیکشنری فرانسوی به فارسی