معنی inviter
inviter
دعوت دادن، دعوت کنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با inviter
inciter
inciter
بَراَنگیختَن، تَشوِیق کُنَند، تَحرِیک کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
invitar
invitar
دَعوَت دادَن، دَعوَت کُنید
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
irriter
irriter
آزار دادَن، تَحرِیک کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
inventer
inventer
اِبداع کَردَن، اِختِراع کَردَن، فِهرِست کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
initier
initier
آغاز کَردَن، آغاز کُنَد، شُروع کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
inhiber
inhiber
مُمانِعَت کَردَن، مَهار کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
insister
insister
اِصرار کَردَن، اِصرار کُنید، زیاد اِصرار کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
incitar
incitar
بَراَنگیختَن، تَحرِیک کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inverter
inverter
مَعکوس کَردَن، مَعکوس
دیکشنری پرتغالی به فارسی