معنی inventeur
inventeur
مخترع
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با inventeur
inventer
inventer
اِبداع کَردَن، اِختِراع کَردَن، فِهرِست کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ingenieur
ingenieur
مُهَندِس
دیکشنری هلندی به فارسی
indenter
indenter
فُرورَفتِگی ایجاد کَردَن، تورَفتِگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
inventor
inventor
مُختَرِع
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inventar
inventar
اِختِراع کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inverter
inverter
مَعکوس کَردَن، مَعکوس
دیکشنری پرتغالی به فارسی
inventor
inventor
مُختَرِع
دیکشنری پرتغالی به فارسی
inventar
inventar
اِبداع کَردَن، اِختِراع کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی