معنی interdire
interdire
اجازه ندادن، منع کردن، ممنوع کردن، ممانعت کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با interdire
interiore
interiore
دَرونی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
intendere
intendere
قَصد داشتَن، دَرک کُنَند
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
invertire
invertire
بَرعَکس کَردَن، مَعکوس، مَعکوس کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
interdit
interdit
مَمنوع
دیکشنری فرانسوی به فارسی
intervir
intervir
مُداخِلِه کَردَن، مُداخِلِه کُند
دیکشنری پرتغالی به فارسی
inserire
inserire
دَرج کَردَن، دَرج کُنید
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
ingerire
ingerire
بَلعیدَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
inferire
inferire
اِستِنباط کَردَن، اِستِنتاج
دیکشنری ایتالیایی به فارسی