معنی interdépendant
interdépendant
وابسته به یکدیگر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با interdépendant
interdépendance
interdépendance
اِرتِباطِ مُتِقابِل، وابَستِگی مُتِقابِل
دیکشنری فرانسوی به فارسی