معنی instituer
instituer
ایجاد کردن، مؤسسه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با instituer
instiguer
instiguer
تَحرِیک کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
instituir
instituir
ایجاد کَردَن، مُؤَسِسِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
instituir
instituir
ایجاد کَردَن، مُؤَسِسِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی
instituten
instituten
ایجاد کَردَن، مُؤَسِّسات
دیکشنری آلمانی به فارسی
intituler
intituler
حَق دادَن، عُنوان
دیکشنری فرانسوی به فارسی
destituer
destituer
اِستیضاح کَردَن، حَذف کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
constituer
constituer
تَشکیل دادَن، تَشکیل می دَهَند
دیکشنری فرانسوی به فارسی
insinuer
insinuer
اِشارِه کَردَن، اِلقا کَردَن، کِنایِه زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی