معنی inhérent
inhérent
ذاتی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با inhérent
inhärent
inhärent
ذاتی
دیکشنری آلمانی به فارسی
indécent
indécent
بی حَیا، ناشایِست، ناجور
دیکشنری فرانسوی به فارسی
incohérent
incohérent
غِیرِمُستَقیم، نامُنسَجِم، نامَفهوم، ناهَماهَنگ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
cohérent
cohérent
ثابِت قَدَم، سازِگار، مُنسَجِم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
inherente
inherente
ذاتی
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Inherent
Inherent
ذاتی
دیکشنری انگلیسی به فارسی
inherente
inherente
ذاتی
دیکشنری هلندی به فارسی