معنی infecté
infecté
مبتلا به، مبتلا شده
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با infecté
affecté
affecté
زیرَکانِه، تَحتِ تَاثیر قَرار گِرِفتِه، ساختِگی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
infecter
infecter
آلودِه کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
infectar
infectar
آلودِه کَردَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
infetto
infetto
مُبتَلا بِه، مُبتَلا شُدِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
infectar
infectar
آلودِه کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
infectie
infectie
عُفونَت
دیکشنری هلندی به فارسی
Infect
Infect
آلودِه کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی