معنی indigène
indigène
بومی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با indigène
indigne
indigne
بی اِحتِرام، بی لِیاقَت، ناشایِستِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
indigner
indigner
خَشمگین کَردَن، خَشم
دیکشنری فرانسوی به فارسی
indigence
indigence
فَقر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
indigeno
indigeno
بومی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
indagine
indagine
تَحقِیق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
indigné
indigné
خَشمگین، بی لِیاقَت
دیکشنری فرانسوی به فارسی
indigno
indigno
بی اِحتِرام، بی اَرزِش، ناشایِستِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
indigno
indigno
بی اِحتِرام، بی لِیاقَت، ناشایِستِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی