معنی inculper
inculper
متّهم کردن، شارژ
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با inculper
inculquer
inculquer
نَهادَن، تَلقین کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
insulter
insulter
تَوهِین کَردَن، تَوهِین
دیکشنری فرانسوی به فارسی
inculcar
inculcar
نَهادَن، تَلقین کُنَد
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
inculcar
inculcar
نَهادَن، تَلقین کُنَد
دیکشنری پرتغالی به فارسی
incuber
incuber
تُخم گُذاری کَردَن، جوجِه کِشی
دیکشنری فرانسوی به فارسی