معنی immortel
immortel
جاویدان، جاودانه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با immortel
immoreel
immoreel
بی اَخلاقانِه، غِیرِ اَخلاقی، بِه طُورِ غِیرِاَخلاقی
دیکشنری هلندی به فارسی
importer
importer
مُهِمّ بودَن، وارِدات، وارِد کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
inmortal
inmortal
جاویدان، جاودانِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
immortale
immortale
جاویدان، جاودانِه
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
immorale
immorale
غِیرِ اَخلاقی
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
immobiel
immobiel
بی حَرَکَت
دیکشنری هلندی به فارسی
Immortal
Immortal
جاویدان، جاودانِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
immoral
immoral
بی پَروا، غِیرِ اَخلاقی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
imortal
imortal
جاویدان، جاودانِه
دیکشنری پرتغالی به فارسی