معنی immerger
immerger
غرق کردن، غوطه ور کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با immerger
immergere
immergere
خیس کَردَن، غوطِه وَر کَردَن، غَرق کَردَن
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
émerger
émerger
ظُهور کَردَن، ظُهور کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
emerger
emerger
ظُهور کَردَن، ظُهور کُنَد، نَمایان شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
imergir
imergir
غَرق کَردَن، غوطِه وَر کَردَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی