معنی hésiter
hésiter
تردید کردن، تردید کنید، تزلزل کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با hésiter
hériter
hériter
اِرث بُردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
habiter
habiter
سُکونَت داشتَن، زِندِگی می کُنَند، ساکِن شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
héritier
héritier
وارِث
دیکشنری فرانسوی به فارسی
réciter
réciter
اَز بَر خوٰاندَن، تِلاوَت کُن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
résister
résister
مُقاوِمَت کَردَن، مُقاوِمَت کُن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
résider
résider
سُکونَت داشتَن، ساکِن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
désirer
désirer
آرِزو کَردَن، مِیل، خواستَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
débiter
débiter
بَرداشت کَردَن، بِدِهی
دیکشنری فرانسوی به فارسی
mériter
mériter
شایِستِگی داشتَن، سِزاوار، لِیاقَت داشتَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی