معنی graisser
graisser
چرب کردن، گریس
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با graisser
froisser
froisser
چُروک اَنداختَن، چین و چُروک، چُروکیدَن، چین چین کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
graisseux
graisseux
چَربی داری، چَرب
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ratisser
ratisser
جَمع آوَری کَردَن، چَنگَک زَدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
abaisser
abaisser
پایین آوَردَن، پایین تَر
دیکشنری فرانسوی به فارسی
glisser
glisser
دَر هَم پیچیدَن، اِسلاید، سُر خُوردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
laisser
laisser
اِجازِه دادَن، تَرک کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
brasser
brasser
دَم کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی