ترجمه étranger به فارسی - دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با étranger
déranger
- déranger
- بی نَظمی ایجاد کَردَن، مُزاحِم شُدَن، زَحمَت دادَن، مُزاحِمَت کَردَن، مُضطَرِب کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
étrangeté
- étrangeté
- عَجیب و غَریب بودَن، عَجیب بودَن، عجیب بودِگی، غِیرعادّی بودَن، ماوَرایی بودَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی