معنی est
est
شرقی، شرق
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با est
est
est
شَرقی، شَرق
دیکشنری ایتالیایی به فارسی
Rest
Rest
اِستِراحَت، اِستِراحَت کُن، اِستِراحَت کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی
Vest
Vest
صاحِب شُدَن، جَلیقِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fest
fest
با اِطمینان، مُحکَم، با دِقَّت، بِه طُورِ ثابِت، ثابِت
دیکشنری آلمانی به فارسی
Zest
Zest
اِشتیاق، مَزِّه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
West
West
غَربی، غَرب
دیکشنری انگلیسی به فارسی
eso
eso
آنِ، کِه
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
este
este
شَرقی، این
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
Test
Test
آزمایِش کَردَن، تِست کَردَن
دیکشنری انگلیسی به فارسی