معنی entraîner
entraîner
آموزش دادن، قطار، مربّی کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با entraîner
enchaîner
enchaîner
زَنجیر کَردَن، زَنجیرِه ای
دیکشنری فرانسوی به فارسی
entraver
entraver
مَحدود کَردَن، مانِع شَوَد، مانِع شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
entraîné
entraîné
آموزِش دیدِه
دیکشنری فرانسوی به فارسی
traîner
traîner
دِرَنگ کَردَن، پاتُوق کَردَن، کِشیدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی