معنی entier
entier
تمام، کل، کامل
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با entier
envier
envier
بَددِل بودَن، حَسادَت کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
entrer
entrer
وارِد شُدَن، وارِد کُنید
دیکشنری فرانسوی به فارسی
renier
renier
اِنکار کَردَن، اِنکار کُنَد، پَشیمان شُدَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Renter
Renter
اِجارِه دَهَندِه، اِجارِه کُنَندِه
دیکشنری انگلیسی به فارسی
initier
initier
آغاز کَردَن، آغاز کُنَد، شُروع کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
sentir
sentir
بو کَردَن، اِحساس، بوییدَن، حِسّ کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
centrer
centrer
مَرکَز قَرار دادَن، مَرکَز
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Center
Center
مَرکَز قَرار دادَن، مَرکَز
دیکشنری انگلیسی به فارسی
mentir
mentir
دُروغ گُفتَن، دُروغ
دیکشنری فرانسوی به فارسی