معنی enrôler
enrôler
ثبت نام کردن، نام نویسی کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با enrôler
enrouler
enrouler
پیچیدَن، رول کَردَن، مارپیچ کَردَن، نَخ ریختَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
enrager
enrager
عَصَبانی کَردَن، خَشمگین کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
enfiler
enfiler
ریسمان کِشیدَن، قَرار دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
enrolar
enrolar
مارپیچ کَردَن، حَلقِه کَردَن، فِر کَردَن، پیچیدَن
دیکشنری پرتغالی به فارسی
eğriler
eğriler
مُنحَنی ها
دیکشنری ترکی استانبولی به فارسی