معنی ennuyé
ennuyé
آزرده، بی حوصله، کسالت زده
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با ennuyé
annulé
annulé
لَغو شُدِه، لَغو شُد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ennuyer
ennuyer
کِسِل کُنَندِه بودَن، آزار دادَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
ennui
ennui
آزار، بی حُوصِلِگی، کِسِل کُنَندِگی، یَأس
دیکشنری فرانسوی به فارسی