معنی enfermer
enfermer
محصور کردن، قفل کردن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
واژههای مرتبط با enfermer
enfermar
enfermar
بیمار کَردَن، مَریض شُدَن
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
informer
informer
اِطِّلاع دادَن، اِطِّلاع رِسانی کُنَد
دیکشنری فرانسوی به فارسی
enterrer
enterrer
دَفن کَردَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی
Informer
Informer
اِطِّلاع دَهَندِه، مُطَّلِع
دیکشنری انگلیسی به فارسی
enfermo
enfermo
بیمار
دیکشنری اسپانیایی به فارسی
fermer
fermer
بَستَن
دیکشنری فرانسوی به فارسی